این زلزله انگار داره سفر استانی میکنه، اول اذربایجان اومد مردم اذربایجان استقبال خوبی ازش کردن، اومد کرمان زیاد استقبال چندانی ازش نشد رفت بوشهر تلافی کرد. دوباره رفت سراوان مردم تحویلش نگرفتن،حالا میدونم میخواد بیاد کرمااان تلافی کنه....
ما که خیالموم تخته زیر ساختمونمون فنر هست تا یه موتوری رد بشه ساختمون ویبره میره زلزله 8 ریشتری هم بیاد فکر میکنیم یه ماشینی کامیونی چیزی رد شده!!! ولا
انسان های زیادی وجود دارن که ادعا می کنن بچه ناف تهرونن، ولی هنوز هیچ کس دقیقن نمی دونه ناف تهرون کجاست و این نقطه همچنان نا معلوم مونده. توی این پستم قصد دارم با موشکافی دقیق، ناف تهرون رو مشخص کنم و بررسی کنم که چه کسایی واقعن بچه ناف تهرونن!
اگه نقشه ی تهران رو 90 درجه در جهت عقربه های ساعت بچرخونیم و با دقت نگاش کنیم می بینیم که شبیه بدن می شه که خیلی راحت قابل تشخیصه! اگه نمی تونید تشخیص بدید من برای راحتیتون این کارو کردم که می تونید ببینید: ادامه مطلب
باز سر كلاس نشسته بوديم . چند باري استاد هي چش غره مي رفت به يكي از بچه ها . ديگه عصباني شد و گفت آخه اون لاستيك چيه تو دهنت؟؟!!!
دوست ما هم در كمال آرامش با لحن آلن دلوني گفت : بارزه آقا بارز...
عاقا نفر داشتيم دندوناش لاي موزاييك گير كرده بود در نميومد!!
كامپيوتر پسره يا دخمل؟
SPANISH Teacher was explaining to her class that in Spanish, unlike English, nouns are designated as either masculine or feminine.
معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند
یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه، ازش یه غول اومد بیرون . . .
بهم گفت آرزو کن، گفتم یه خونه میخوام، گفت خب منگل من اگه خونه داشتم که خودم تو آفتابه نمیخوابیدم!!!
حرفش خیلی منطقی بود لامصب!
مردی در هنگام رانندگی درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد
و مجبور شد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد...
هنگامی که سرگرم این کار بود ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت
و آب مهره ها رو با خود برد....
مرد حیران مانده بود که چه کار کند؟ تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود...
در این حین یکی از دیوانه ها که از پشت نرده ها نظاره گر این ماجرا بود او را صدا کرد و گفت :
از 3 چرخ دیگر ماشین از هر کدام یک مهره باز کن و این لاستیک را با 3 مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی !!!
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد
ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست میگوید و بهتر است همین کار را بکند
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست ...
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد وگفت :
خیلی فکر هوشمندانه ای بود پس چرا توی تیمارستان انداختنت ؟؟؟؟؟
دیوانه لبخندی زد و گفت :من اینجام چون دیوانه ام اما احمق که نیستم
سر گروهبان یه پادگان آموزشی رو کرد به گروهان تحت امرش و گفت:
همه ی شما به خاطر بی نظمی و سرپیچی از دستور باید تنبیه بشید ،
زود نفری ده بار روی زمین شنا برید وشروع کرد به شمردن:
یک،دو،سه،چهار،پنج،شیش،هفت ،هشت،نه…نه…نه…نه…نه…و
همینطور به گفتن عدد نه ادامه داد!
بعد از چند دقیقه یه لبخند کجکی زدو گفت:
میدونم الان دارین تو دلتون بهم فحش میدین ولی این اونیفرمی که تنمه ضد فحشه!
یهو یه صدا از بین گروهان به گوشش خورد:
مگه مامانت هم اونیفرم میپوشه
دو تا دختر یکی خیلی خوشگل یکی خیلی زشت میرن تو یه شرکت واسه مصاحبه که اونجا یکی شون استخدام بشه. مدیر شرکت یه نگاه بهشون میندازه و میگه قیافه اصلا برای من مهم نیست مهم فرهنگ و علم شماست. از خوشگله میپرسه که جمعیت ایران چند نفره ؟ میگه هفتاد میلیون. مدیر میگه آفرین درست جواب دادی. رو میکنه به زشته میپرسه خوب این هفتاد میلیون رو یکی یکی نام ببر!
مامانم ارایشگره...یه شب یکی از مشتریاش میاد در خونمون.بابام میره درو باز کنه....بعد چند دقیقه میاد داخل خونه بلند به مامانم میگه:مامان بیا برو جلو در کارت دارن.
اومدم از اتاق بیرون بهش می گم کی بود بابا؟؟؟ دیدم جواب نمیده
من:بابا با توام!!!!
من:بابااااااااااا
بابام: دیگه به من نگو بابا. بهم بگو داداش
من با تعجب:اونوقت چرا؟؟
بابام:اخه این مشتری مامانت به من گفت پسرم برو به مامانت بگو بیاد دم در کارش دارم، ببین چقدر خوب موندم...دیگه نگو بابا
از اون وقت تاحالا دیگه ول نمیکنه..اگه صداش کنی بابا جواب نمیده حتما باید بگی..داداش، برادر. تا جواب بده
میترسم پس فردا بره به مامانم بگه بره براش زن بگیرن..
بابا خود شیفتس من دارم!!!
:|
کار از کار گذشتن : سبقت گرفتن یک اتومبیل از اتومبیل دیگر
.
عقربه : عقرب مونث
.
لوزی : سطح پایین زندگی کن
.
صفت : سه تا آدم چاق
.
.
رامبد : قبلا رام بود حالا وحشی شده
.
چایکوفسکی : ماخوذ از روسی یعنی چای مرا چه کسی کوفت کرده است ؟
.
باکتری : از کتری استفاده کن ! با قوری نه !!!
.
خودکامی : منظور خود کامیار است ، کسی که خودش می آید !
.
عاشقم : آشی که در دوران غم پخته شود !
.
ژرف بینی : کسی که سوراخ بینی اش عمیق است !
.
سودای باطل : نوشابه ای که گاز آن پریده باشد !
.
هیهات : آبگرمکن یا کتری برقی که هی به جوش می آید !
.
فضاحت : کلاه فضانوردی !
.
کته ماست : آن گربه مال ماست !
.
کدبانو : دختر خانمی مجرب در نقشه کشی با نرم افزار اتوکد !
.
سوغاتی : بسیار عصبانی !
.
عجبشیر : احساس رضایت از مطبوع بودن شیر !
داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.
پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده…
برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.
خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.
باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.
و اما
مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !
و سر انجام
عروس : موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند
وقتی با فک و فامیلا اسم فامیل بازی میکنم :
اسم : غلام
فامیل : غلامی
غذا : غلام پلو
میوه : غلام سبز
شغل : غلام فروشی
شهر : غلام رود
کشور : غلامستان
گل : غلام بو
اشیا : غلام پلاستیکی
ماشین : همونی که غلام سوار میشه ! (اسمشو نمیدونم) نظر یادتون نره
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
اموزش همه چیز
و آدرس
javad0111.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.